سوگلی بابا و مامان

خاطره تلخ

1391/5/29 14:51
نویسنده : مامان جونش
243 بازدید
اشتراک گذاری

1

وقتی که دخملی 9 ماه شد توی ماه محرم بود که تب شدیدی کرد وما مجبور شدیم حدیث جون رو به بیمارستان ببریم دوران سختی بود ولی بالاخره تمام شد دخترکم کلی لاغر شد 

حدیث جونم به مدت 4روزتوی بیمارستان بود تا بالاخره حالش خوب شد توی این مدت من وبابا دی کلی غصه می خوردیم و نمی دونستیم که چی کار باید بکنیم111

1

بعداز خوب شدنت اومدیم خونه آقا جون وچند روزی اونجا بودیم دایی مجید هم توی این مدت یادت داده بود که هروقت خاصی سلام کنی دست های کوچولوت را بالا بیاری ومی گفتی الام1

 

ومامان ندا هم کلی برات ذوق می کردم 1خدا کنه که دیگه دخملی من مریض نشه11

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)